شناسهٔ خبر: 33115 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

موضوعی که همچنان در تعلیق است

محمد بقایی ماکان می‌گوید: ادبیات جدید ایرانی به‌جز چند مورد بسیار محدود که شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسد، به زبان بین‌المللی ترجمه نشده است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ این نویسنده و مترجم درباره ضرورت و مصلحت پیوستن ایران به قانون کپی‌رایت و حمایت از حقوق مولف، گفت: هرچه از عمر دنیا می‌گذرد پیوند کشورها و جوامع با یکدیگر بیش‌تر می‌شود؛ بنابراین روابط و قواعد نه تنها در حوزه نشر بلکه در هر زمینه دیگری که در جهان امروز پذیرفته شده دیر یا زود مورد قبول کشورهایی قرار خواهد گرفت که نمی‌خواهند خود را از دنیای پیشرفته جدا نگه دارند.

 

او ادامه داد: موضوعی به نام حق تالیف (کپی‌رایت) از آن جمله است که از چندین دهه پیش مورد بحث اهل نظر قرار گرفته است، ولی در کشور ما مانند بسیاری از موضوعات مهم دیگر همچنان در بوته تعلیق افتاده است.

 

بقایی ماکان همچنین اظهار کرد: پیش از انقلاب گروهی از نویسندگان و شاعران و بخصوص ترانه‌سراها طالب برقراری نوعی کپی‌رایت داخلی بودند که سرانجام با همت شاعر و ترانه‌سرای معروف، معینی کرمانشاهی از طریق مجلس شورا به تصویب رسید و امتیازی از این حیث به ترانه‌سرایان داده شد. همچنین در خصوص نشر آثار لوایحی به تصویب رسید که از آن جمله می‌توان برخورداری امتیاز نشر برای وارثان را نام برد. ولی در ارتباط با قاعده حق تصنیف و تالیف که در جهان معمول است، در کشور ما چیزی مراعات نمی‌شود که در نتیجه ضرر قابل توجهی متوجه پدیدآورندگان آثار هنری می‌شود.

 

این پژوهشگر درباره علت نپیوستن ایران به قوانین جهانی رعایت حق‌التالیف گفت: به نظر می‌رسد علت بی‌علاقگی در ورود به این قضیه بیش‌تر آن باشد که آثار فرهنگی و هنری ایرانی چندان که باید، در سطح جهان به ترجمه درنمی‌آید و در نتیجه اشتیاقی از این سو برای پذیرش حق تالیف و یا کپی‌رایت وجود ندارد و از سوی دیگر آثار خارجی از نزدیک به یک قرن پیش به تدریج در ایران به زبان فارسی برگردانده شده و به لحاظ مادی نیز برای مترجمان و ناشران درخور توجه بوده است؛ از این رابطه یک‌سویه می‌توان این نتیجه را گرفت که در حال حاضر پذیرش حق‌التالیف جهانی یا کپی‌رایت حداقل به لحاظ اقتصادی به نفع پدیدآورندگان آثار فرهنگی داخلی نیست.

 

او اظهار کرد: به ندرت پیش می‌آید اثری فرهنگی که در کشور تولید شده باشد در جوامع جهانی مورد استفاده قرار گیرد. بیش‌تر آثاری که امروز به عنوان تولیدات فرهنگی ایرانی در جهان ترجمه شده شامل آثار کلاسیک ایرانی مثل رباعیات خیام، مثنوی، حافظ، سعدی و عطار است، ولی از ادبیات جدید ایرانی به‌جز چند مورد بسیار محدود که شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسد ترجمه نشده و یا بهتر است بگویم به زبان بین‌المللی و انگلیسی درنیامده است و از آن‌جا که هر کوششی نیاز به کشش دارد که این یعنی این‌که تا کششی از آن سو نباشد تلاشی از این سو نخواهد بود بنابراین با توجه به این اصل به نظر می‌رسد گرایشی برای پیوستن به کپی‌رایت وجود ندارد. اگر فرض را هم بر این بگذاریم که پدیدآورندگان آثار نیز با پیوستن به قانون کپی‌رایت موافق باشند در این رابطه باید به قول حافظ گفت:

 

به رحمتِ سرِ زلفِ تو واثقم، ور نه

کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن؟

نظر شما